دنیای ما وقتی هنوز نبودی......
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.یه مامان متین وبابا امیری بودند که با هم خیلی خوش بودند.روزها و ماه ها اومدند ورفتند تا به٦ سال رسیدند.مامانی وبابایی دیدن زندگیشون یه چیزی کم داره.از خدا خواستند کاری کنه تا زندگیشون قشنگتر از قبل بشه.تا اینکه توی ماه زیبای اردیبهشت فهمیدن قراره تا٩ ماه دیگه یه فرشته ناز کوچولو به جمع دو نفره اونا اضافه بشه.چقدر انتظار کشیدن وچشم به راه بودن تا که شما به دنیا اومدی.حالا ٦ ماه و٢٠ روز از تولد شما دختر گلمون میگذره . روزهایی که هر لحظش هزار هزار خاطره است./
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی